Yadgiri



آمده بود، بی آنکه کسی دعوتش کرده باشد.

دیده می شد، بدون آنکه نگاهی طلبش کرده باشد.

شنیده می شد، بی آنکه گوشی خواهشش کرده باشد.

اثر می گذاشت، بدون آنکه عقلی، فهمش کرده باشد.

رسانه را می گویم. همانکه ما انسانهای هزاره سوم، در آن به دنیا آمده ایم، از آن زندگی کردن را آموخته ایم، با آن رابطه داشتن را تجربه کرده ایم و در آن دیگران خبر رفتنمان را خواهند شنید.

وقتی همیشه در نور صبحگاهی غرق باشیم، چه کسی می فهمد که خورشیدی وجود دارد، وقتی همیشه در پیامهای رسیده غرق باشیم، چه کسی می فهمد رسانه ای وجود دارد.

زندگی مان تقسیم شده به دو قسمت: لحظاتی که مشغول رسانه ایم، لحظاتی که مشغول فکر کردن به رسانه ایم!

و این وسط کل نظام آموزشی ما برای این طراحی شده است که در انتهایش بتوانیم یاد بگیریم چگونه در رشته های مهندسی برق، حقوق یا دندانپزشکی قبول شویم! همان مهارت های کششی سه گانه معروف! سیم کشیدن، به زندان کشیدن، دندان کشیدن…

از ۱۰ سال پیش از المپیاد شیمی گرفته تا فیلمسازی و مستندسازی و مهارتهای هنر و رسانه، در تمام کلاسهایی که با بچه ها داشته ام، این جمله را به دانش آموزهایم گفته ام:

اکثریت قریب به اتفاق مهارتهای اکتسابی و مورد استفاده در زندگی ما در ارتباطاتمان به کمک رسانه رخ می دهد. رسانه ای که برای مصرفش در وهله اول باید ببینیم و بشنویم. حال در کل سیستم آموزشی ما چندهزار واحد درسی وجود دارد برای سواد خواندن و نوشتن، و دریغ از حتی یک واحد درسی برای آموختن سواد دیدن و شنیدن.»

تا اینکه امسال اتفاقی مهم رخ داد و طرحی نو انداخته شد. اتفاقی تاریخی و بسیار پراهمیت که فتح الفتوحی است در این وانفسای طرحهای کلیشه ای. آن هم تالیف و انتشار کتاب جدیدی است برای دانش آموزان دوره متوسطه دوم: کتاب تفکر و سواد رسانه ای».


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها